سجاد تبریزی خبرنگار اطلاعات نوشت: طی چند دهه گذشته در پایتخت، به جز برخی برجها و بناهای خاص، بقیه ساختمانها شبیه قوطی حلبی بالا رفتهاند. نماها عموما سنگهای بیربط به محیط، تخت و بدون نشانی از ذوق و سلیقهاند و در نهایت خیابانها و کوچههای محلات، به دالانی برای عبور خودروها تبدیل شدهاند، بیروح و عاری از زیبایی.
ناجوانمردانه است اگر بخواهیم این تغییر را به «جبر زمان» و مدرنیسم نسبت بدهیم، بدون آن که به عوامل مدیریتی دخیل در آن اشاره کنیم. سالها و دهههاست که شهرداریها به ویژه شهرداری پایتخت، محلی برای تاخت و تازهای سیاسی هستند و شهرداری تهران، پلهای برای ترقی در مسیر پیشرفت فردی و گروهی قلمداد میشود.
طبیعی است در چنین شرایطی، رسیدگی به امور شهری در اولویت نیست. این موضوع به علاوه سود کلان ساخت و ساز و ورود سرمایههای غیرمرتبط به آن، از جمله دلایل اصلی وضعیت فعلی هستند.
نقش شهرداریها
شهرداری و شورای شهر، وظایف و تکالیف مشخص و مصرحی دارد، اما آنچه در عمل شاهد هستیم، عدول این نهادها از کار اصلی و گرایش به کار سیاسی است، امری که در کلانشهرهای کشور، مشکلات زیادی ایجاد کرده است.
عبدالرضا نجاری، فعال ساخت و ساز در تهران میگوید: نقش شهرداریها در بینظمی شهری که شاهد آن هستیم، جدی است. هر شهردار رویکرد متفاوتی داشته، یکی بودجه را با تراکم فروشی جبران کرده، دیگری فقط به دنبال ساخت آمار و بیلان کاری بوده و هر کدام یک روش برای رسیدن به منویات خود داشتهاند.
وی میافزاید: از طرفی شروع تغییر در ساختار شهرهای ما بدون توجه به تغییرات زمانه و سبک زندگی ملی بود و صرفا به انبوهسازی توجه داشت. طی دهههای گذشته تلاش شد تا ساخت و ساز ضابطهمند شود، تلاشی که مسیر درست را در پیش نگرفت. اولین اقدام در ضابطهمندی این بود که نیروی کار باتجربه را حذف و به نیروهای سازمان نظام مهندسی تکیه کردند. به نظرم بیشتر دنبال منبع درآمد برای سازمان نظام مهندسی بودند، نتیجه این که پای نیروهای باتجربه از ساخت و ساز بریده شد.
مهندس معمار، مهندس عمران
بسیاری از فعالان، دلیل ایجاد شرایط فعلی را بها دادن بیش از حد به مهندسان عمران به جای مهندسان معمار میدانند. نجاری معتقد است: در حال حاضر مهندس عمران زیاد داریم. هر کس در رشته معماری قبول نمیشود، در رشته عمران قبول میشود و نتیجه این که شمار زیادی مهندس عمران داریم که مدرک دارند، ولی تجربه عملی ندارند و در کار مفید نیستند. بیتجربگی نیروهای نظام مهندسی هم به این اضافه میشود، آنها نیز تجربه ساخت و ساز ندارند.
ساخت و ساز، بهترین سرمایهگذاری!
ساخت و ساز به عنوان یکی از بهترین زمینههای سرمایهگذاری شناخته میشود و حجم بزرگی از سرمایههای کوچک به این سمت رفته است. عبدالرضا نجاری میگوید: اقبال مردم به ساخت و ساز از دیگر دلایل ایجاد شرایط فعلی است، چرا که ریسک اقتصادی کمتری دارد و هر کس توان داشته باشد وارد کار ساخت و ساز میشود.
این موضوع به تورم و گرانی مسکن مرتبط است، به گونهای که هر مقدار سرمایه را وارد ساخت و ساز کنید، حداقل ارزش سرمایه شما حفظ میشود. چنین شرایطی باعث شده تا هر کس با هر شغل و تخصصی وارد این کار شود. الان بازاریان زیادی وجود دارند که در صنف خود خیلی هم فعال و موفقند، اما کار ساخت و ساز هم انجام میدهند. دلالان، پزشکان و... همه وارد ساخت و ساز شدهاند و این باعث شده تا کار بیضابطهتر شود.
وی معتقد است: در این میان یک سری مصوبههای خوب هم داشتیم. مثلا در مورد نمای ساختمان در مناطق مرکزی و منطقه 12 تهران ضوابط خیلی جدی گرفته شد، ولی دیر. زمانی شروع شد که بسیاری از ساختمانها ساخته و بینظمی حاکم شده بود.
معماران نقاشی میکنند!
روندهای ترسیم شده برای ساخت و ساز اصولی به نظر درست میآید، مشکل در اجراست. مهندس امیرعباس جماعتملک، مدیر یک شرکت مهندسی ساختمان میگوید: برای ساخت و ساز، قبل از هر چیز بنا توسط یک معمار طراحی و سازه و تأسیسات بر اساس آن طراحی میشود؛ یعنی روند کار درست است. وقتی شما وارد کار میشوید و به شهرداری مراجعه میکنید، هم مهندسی عمران و هم معماری سر جای خودشان قرار دارند، ولی در اجرا این اتفاق نمیافتد و نقش معماری کمرنگ میشود.
در گذشته بنّاها کار ساخت و ساز را انجام میدادند و کمکم معمار میشدند. معمارهای سنتی همه کار بلد بودند و به صورت تجربی پیش میرفتند. بعد از آن مهندسان راه و ساختمان، جای معماران سنتی را گرفتند که همه کارها از جمله نقشهکشی و محاسبات را انجام میدادند.
سپس رشته معماری شکل گرفت که هنریتر بود و با مهندسی فاصله پیدا کرد. از 30 سال پیش که معماران وارد فضاهای هنری شدند، ایدههایی ارائه کردند که اجرایی نبود یا هزینه هنگفتی داشت، اینجا یک افتراق شکل گرفت. مصطلح شد که میگفتند معماران نقاشی میکنند! این که معماری به سمت هنر رفت، اتفاق خوبی نبود و به نظرم یکی از دلایل کمرنگ شدن نقش معماری همین است.
اقتصاد، دلیل اصلی
همانطور که اشاره شد، سوددهی ساخت و ساز، توجه سرمایههای کوچک را به خود جلب کرده است. مهندس جماعتملک با تأکید بر این موضوع میگوید: مهمترین دلیل کمرنگ شدن موضوع معماری در ساخت و ساز، اقتصادی شدن این مقوله است. امروزه سرمایههای کوچک وارد ساخت و ساز شده و روی هر سانتیمتر مربع از بنا حساب تجاری باز کرده است. در این شرایط، دیگر معماری جایگاهی ندارد.
وی میافزاید: از طرفی، ساخت و ساز یک نوع سرمایهگذاری اقتصادی است. این سرمایهگذار است که تصمیم میگیرد چه اتفاقی بیفتد. در این میان، شرکتهای بزرگی وجود دارند که کارهای خاص انجام میدهند. آنها تیم مهندسی معمار دارند و پروژههای خاص را خوب میسازند، اما این عمومیت ندارد و مربوط به پروژههای ویژه است. به صورت عمومی، «سازنده» که عموما سرمایهگذار است به دنبال این خواهد بود که سود بیشتری به دست بیاورد، چون هر سانتیمتر مربع برایش مهم است.
محدودیتهای ضوابط
ضوابط نیز دست معماران را میبندد. مهندس جماعتملک مثال میزند: مثلا ما نمای مصوب داریم و سازندهها بر اساس آن نما میسازند. اگر یک معمار، طراحی ویژه داشته باشد باید به کمیسیون نما برود و آنجا با روندهای پیچیده اداری دست و پنجه نرم کند تا مجوز بگیرد. این شکل محدودیتها در طراحی، در دیگر ضوابط شهری هم وجود دارد.
وی ادامه میدهد: در ویلاها معماران دستشان باز است. چون ویلاها خارج از شهر هستند و ضوابط و محدودیتهای کمتری دارند، در نتیجه معمار میتواند در کار خود خلاقیت بروز دهد.
نیاز بازار
وقتی یک تیم مهندسی بنایی را میسازد، یا به سفارش کارفرماست یا قصد فروش آن را دارد، پس محصول باید مطابق با نیازهای سفارشدهنده باشد. مهندس جماعتملک با تأکید بر اهمیت توجه به نیاز بازار میگوید: طراحی در شمال تهران با جنوب آن متفاوت است. مثلا در شمال تهران برای یک واحد 200 متری، نهایتا 30 متر سالن طراحی میشود و اتاق خوابها اولویت پیدا کردهاند، در حالی که در مناطق مرکزی، سالن برای خریدار مهم است و اتاقها هشتمتری میشود. منظورم این است که نیاز بازار هم محدودیتهایی برای خلاقیت معمار ایجاد میکند.
وی در پایان گفتگوی خود تأکید میکند: ضرورت توجه به نیاز مصرفکننده یعنی معمار نمیتواند ایدههای خود را مطابق علم و هنر برگرفته از فرهنگ انجام دهد و سفارش مشتری، معمار را به استخدام میگیرد؛ ضمن این که باید توجه داشت در دوران جدید، سبک زندگی متکثر شده و اقشار مختلف جامعه نیازهای متنوعی دارند. به نظرم این هم یکی دیگر از دلایل کمرنگ شدن نقش معماران است.
آنجلو سرامیکا